جدول جو
جدول جو

معنی چینی کار - جستجوی لغت در جدول جو

چینی کار
که کار آن چون کار چینیان است، که تصاویر و نقوش و عمل چینیان باشد:
نقش این کارگاه چینی کار
بهترک بستمی درین پرگار،
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پینه کار
تصویر پینه کار
پینه دوز، وصله کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آینه کار
تصویر آینه کار
کسی که شغلش آیینه کاری است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صیفی کار
تصویر صیفی کار
کسی که محصولات صیفی می کارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چای کار
تصویر چای کار
کسی که کارش کشت و زرع چای است، چای کارنده، کشت کنندۀ چای
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چین دار
تصویر چین دار
ویژگی پارچه یا لباسی که چین و شکن داشته باشد، دارای چین
فرهنگ فارسی عمید
محلی در راه رامسر به رشت
لغت نامه دهخدا
(دَ تَ)
چین دارنده، دارای شکنج، با نورد، با تا و لاهای بسیار
لغت نامه دهخدا
چای کارنده، کارندۀ چای، کشت کننده چای، زارع چای، آنکه چای کاری کند و در کشت و زرع چای اطلاع و بصیرت دارد،
لقب شاهزاده کاشف السلطنه که در زمان سلطنت مظفرالدین شاه میزیسته و هم او برای نخستین بار بذر چای را از کشور چین با خود بایران آورده و کشت چای را در کشور ایران و در اراضی گیلان بمرحلۀ آزمایش و عمل درآورده است، رجوع به کاشف السلطنه در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
آنکه صیفی کارد، زارع که به کشت خیار و خربزه و بادنجان و دیگر کشتهای تابستانی پردازد
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ)
دارای بینی، دارندۀ بینی، پوزه دار، نوک دار، چکمه یا کفش نوک دار، (ناظم الاطباء)، دماغه دار
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان شهریاری بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری، در 34هزارگزی جنوب خاوری بهشهر واقع است کوهستانی و جنگلی است، 40 تن سکنه دارد از رود خانه نکا و چشمه آبیاری میشود، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
دارای ناز و کرشمۀ چینی، با کرشمه و غنج و دلال چون چینیان:
گفت رومی عروس چینی ناز
کای خداوند روم و چین و طراز،
نظامی
لغت نامه دهخدا
(وْ)
آنکه چینی سازد، که ساختن ظروف لعابدار از خاک چینی کار دارد، که کارش ظروف لعابدار ساختن از خاک چینی است
لغت نامه دهخدا
زارع چای،
لقب شاهزاده کاشف السلطنه که به زمان سلطنت مظفرالدین شاه بذر چای و کشت آن را از چین به ایران آورد و در لاهیجان بار اول کشت چای کرد و در این امر دچار مشقات و رنج های بسیار شد، مقبرۀ او در لاهیجان است، رجوع به ’چای کار’ شود
لغت نامه دهخدا
(یِ نَ / نِ)
آنکه آینه کاری کند
لغت نامه دهخدا
معمار، (ناظم الاطباء)، بنا
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
:
گفت اگر ز آنچه وعده دادم شاه
پیش از آن شغل بودمی آگاه
نقش این کارگاه چینی کار
بهترک بستمی در این پرگار.
نظامی (هفت پیکر ص 61)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بینی دار
تصویر بینی دار
پوزه دار، نوک دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صیفی کار
تصویر صیفی کار
آن که صیفی کارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پینه کار
تصویر پینه کار
وصله کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آینه کار
تصویر آینه کار
آنکه آیینه کاری کند
فرهنگ لغت هوشیار